زنده باد دیکتاتوری پرولتاریا
رضا خسروی رضا خسروی

جنگ دوم جهانی، مثل جنگ اول جهانی، جنگی که « نیمه کاره » رها شد تا صلح پیشهادی مارکسیسم حکومتگر، کمونیسم « روسی »! در میان کارگران غرب و هم در میان خلقهای شرق اشاعه نیابد – نگاه کنید به قسمت قبلی همین بحث در مجله هفته، بازتاب تضادهای مرئی و « نا » مرئی دنیای سرمایه و سرمایه داری بود. این ماجراجوئی نظامی و جهانی هم، سرقت مسلحانه دول امپریالیستی اروپا در مناطق غیر خودیاز قضا با برآمد اقتصادی مجدد آلمان، مدیون حمایت آشکار و نهان رقبای غالب، انگلیسی و فرانسوی + سرمایه گذاری های کلان آمریکا، خاصه در صنایع شیمیائی و تسلیحاتیرقیب مغلوب، بستگی تام داشت – که « تصادفا »! بعد از اتفاق محرمانه حضرات با هیتلر و شرکاء برسر جهت جغرافیائی جنگ ( موضوع کنفرانس مونیخ بسال ۱۹۳۸ میلادی ) و با هجوم « نا » گهانی نازی ها به لهستان شروع شداز سبتامبر سال ۱۹۳۹ تا ماه مه سال ۱۹۴۵ میلادی، بیش از چهار سال متوالی بدرازا کشید. با کلی ضایعات انسانی، اقتصادی و اجتماعی. ظرف چهار سال و اندی، نتیجه تلاش مستمر، دستاوردهای مادی و معنوی نیروی کار فدای منافع مشتی مالک و ارباب و سرمایه دار الدنگ، محافل مالی و امپریالیستی شد. بیش از ۶۰ میلیون بخاک افتادند، ویرانی و فقر + میلیونها معلول و آواره

هیتلر و شرکاء در « انتخاباتی آزاد »! بقدرت راه یافتند. گرچه پیش از آن – با جنجال و آشوب های نوبتی، خارجی ستیزی، آتش سوزی در رایشتاگ، کودتای آبجو فروشی وافکار عمومی را مرعوب کرده بودند. بدیهی است که این اقدامات حساب شده هیتلر و شرکاء، بدون حمایت محافل پشت پرده، بدون همکاری آشکار و نهان پلیس بومی مقدور نمی شد. بگذریم. نازی ها کار رسمی خود را با توقیف غیر قانونی و تیرباران دهها نماینده منتخب، نمایندگان پارلمانی کارگران، همه اعضای حزب کمونیست آلمان، آغاز کردند. معذالک، دنیای « آزاد »! اصلا بروی مبارک نیاورد. بالائیها، مالکان و اربابان و سرمایه داران پشت پرده، میراث خواران استعمار کهن، پدرخوانده های مرئی و « نا » مرئی فاشیسم و نازیسم نیش شان تا بناگوش باز شد. خرده پای حریص و ابله، سفارشی ها، نمک پرورده های بورژوآزی و امپریالیسم، رهبران سوسیال دمکراسی وآتش بیار این معرکه بودند. سیاست فروشان، دولتمردان نوبتی – انگلیسی و فرانسوی و هلندی و سوئیسی و بلژیکی وارتش کارمندان عالی رتبه، لشگر مدیران اداری و اقتصادی و دانشگاهی، هنر فروشان دوره گرد، وکیل و سناتور شاغل و از کار افتاده، اکثریت قریب به اتفاق مسئولان خبری و مطبوعاتی غرب واینها همه خفقان مرگ گرفتند. هر یک بطریقی بر اختناق جنبش کارگری، بر شکار و کشتار کمونیستها در ملا عام مهر تائید زدند. آشکار و نهان با فاشیسم و نازیسم همراه گشته و در مسئولیت قتل عام تهوع آور کارگران و بینوایان جهان، در کشتار سازمانیافته خلقهای خودی و غیر خودی، ترور زنان و مردان جوان و سالمند، کودکان خردسال، بچه های قد و نیم قد، اغلب گرسنه و بیمار و ناتوانشریک شدند. اینها همه باید تحت تعقیب قرار میگرفتند. دستگیر و محاکمه می شدند. باید تمام املاک و دارائی شان، ویلاهای مسکونی شان برای اسکان کارگران و بینوایان، برای اسکان میلیونها آواره مصادره می شد. دادگاه نمایشی نورنبرگ چند مهره سوخته و باطل بورژوآزی را کنار گذاشت تا ریشه فساد و تباهی از میان نرود. تا مالکیت خصوصی، شیوه سرمایه داری تولید در امان بماند. بیخود نبود که در مذاکرات مربوط به چگونگی خلع سلاح آلمان، از قضا پیشنهاد استالین « جنایتکار »! مبنی بر مصادره دارائی و املاک، سرمایه حامیان شناخته شده نازیسم بسود قربانیان جنگ مورد قبول امپریالیستهای « متمدن »! آمریکائی و اروپائی، قرار نگرفت. آی آدمها

بزعم تئوری فروشان « آزاد اندیش و مستقل »! هواداران « بی » غرض و مرض دمکراسی ناب افلاطونی، گویا برآمد فاشیسم و نازیسمتدارک جنگ دوم جهانی فاقد محرک اقتصادی و اجتماعی بود. ربطی با مالکیت خصوصی، تقیسم کار امپریالیستی و شیوه سرمایه داری تولید – هیچ ربطی با اقتصاد بازار، رقابت کارتلهای مالی و صنعتی، سلاطین بورس و تسلیحات و مستغلات وبرسر کنترل انحصاری تولید و بازرگانی جهان نداشت! اصلا این جنگ ناشی از « جنون » هیتلر بود! اراجیف خررنگ کن از این دست. مهملاتی فریبنده و ارزان در ردیف افسانه جفنگ « هابیل و قابیل »! حال آنکه جنگ، مثل سایر مقولات مشابه، ریشه در مناسبات تولیدی جامعه دارد. در ورای رژیم های اقتصادی و اجتماعی متداول در این یا آن دوره معلوم تاریخی، اصلا قابل توضیح نیست. داستان ساختگی و احمقانه « جنون هیتلر »! پیشکش کولاک زاده های « مظلوم »! ولی سابقه این « مجنون »! با مالکان و اربابان و سرمایه داران پشت پرده، با سلاطین صنعتی و تسلیحاتی، با محافل مالی و امپریالیستی – با دویچه بانک و کروپ و زیمنس و کلکنر ودر فاصله دو جنگ اول و دوم جهانی کلی جای حرف دارد. در این ارتباط، نگاه کنید به کتاب « تحرک اقصاد آلمان، از ۱۸۰۰ تا ۱۹۴۶ میلادی، یکی از تالیفات یورگن کوزینسکی »، و یا کتاب « دولت بانکهای بزرگ و مونوپل های صنعتی، ۱۹۳۲ – ۱۹۱۴ میلادی، تالیف کورت گس وایلر ». البته، این کتابها بزبان آلمانی نوشته شده اند. برگردان انگلیسی و فرانسوی هم دارند. شاید، برگردان فارسی هم داشته باشند. من خبر ندارم.

Die Bewegung der deutschen Wirtschaft, von 1800 bis 1946 – Kuczynski.

Grossbanken Industriemonopole Staat, 1914 – ۱۹۳۲, Kurt Gossweiler.

کمونیسم ستیزی – یعنی نفرت هیستریک نسبت به یک جهان بینی مادی و متحرک و پویا، فضول و انقلابی و آزار دهنده، یعنی خصومت غلیظ کلیسائی با نگرش علمی مارکسیسم – لنینیسم در باره چگونگی بازآفرینی زیست جمعی انسانها، با دورنمای اقتصادی و اجتماعی نیروی کارحکایت از ورشکستگی نظام کار – مزدی دارد. نشان میدهد که دنیای « آزاد »! اصلا بسامان نیست. بورژوآزی، بدلیل گرفتاریهای اقتصادی و اجتماعی، رشد معکوس تولید و مصرف، درد بی درمان تنزل نرخ سود وپا در هواست. سرمایه داری نمی تواند تداوم مبادله کار و سرمایه برای ایجاد اضافه ارزش را تضمین کند. هیچ پاسخ روشنی برای نیازهای مادی و معنوی نیروی کار ندارد. پس کمونیسم ستیزی، مکتبی و حرفه ای، این بازی ریاکارانه، رویکرد « اسرار آمیز »! نمی تواند با مکانیسم ارزش آفرینی متداول، شیوه مرسوم تولید و توزیع، مبادله و مصرف در بستر مالکیت خصوصی، با تقابل کار و سرمایه، مبارزه سازمانیافته طبقه کارگر در قبال بورژوآزی و امپریالیسم برسر مدیریت جامعه در دوران سرمایه سالاری بیگانه باشد و نیست. شگرد بورژوآزی است برای جمع کردن « متوسط ها »! گروههای نسبتا مرفه، شهری و روستائی، برای بسیج خرده پای مایوس و سرخورده در قبال جنبش کارگری است.

کمونیسم ستیزی « مکتبی »! با انگ و اتهامات تهوع آور به مارکس – مارکس « بد خلق و خشن، دزد ادبی، مامور آلمان، جاسوس بیسمارک و… »! در دوران رقابت آزاد براه افتاد تا تناقضات نظام کار – مزدی، تضادهای اقتصادی و اجتماعی، رشد معکوس تولید و مصرف، گرایش نزولی نرخ سود ورا ماستمالی کند. مبارزه خلع ید شدگان در قبال خلع ید کنندگان را به بیراهه بکشاند. مبارزه سازمانیافته ظبقه کارگر در قبال بورژوآزی برسر قدرت سیاسی، برسر مدیریت جامعه را مانع گردد. بعدها، در دوران رقابت انحصاری، بدنبال پیروزی انقلاب سوسیالیستی اکتبر بسال ۱۹۱۷ میلادی در روسیه و استقرار دیکتاتوری پرولتاریا در این بزرگترین و یکی از پرجمعیت ترین کشورهای جهان آن روزگار بود که این ارتش « چپ »! از هول حلیم بورژوآزی و امپریالیسم در دیگ افتاد، پرچمدار دمکراسی ناب افلاطونی شد و بروی لنین « دیوانه و شیاد، مزدور آلمان و… »! بروی استالین « بد خلق و خشن و جنایتکار و… »! نیز شمشیر کشید.

کمونیسم ستیزی « حرفه ای »! از کجا آب میخورد؟ این شغل نان و آبدار، زاده سرمایه تنزیلی است. برای رفاه اشرافیت کارگری، نمک پرورده های بورژوآزی، سفارشی های محافل مالی و امپریالیستی – فیلسوف و اقتصاددان و جامعه شناس وبرای آسایش رهبران سوسیال دمکراسی تراشیده شد. براساس نیاز فوری میراث خواران استعمار کهن، منافع استراتژیک کارتلهای مالی و صنعتی وارتشی از « کار کشته های چپ »! سازمان داده شد تا بنام « مارکس و مارکسیسم »! با بلشویسم « ماجراجو »! با کمونیسم « روسی »! تسویه حساب کند. بسود مالکان و اربابان و سرمایه داران پشت پرده، بسود بورژوآزی و و امپریالیسم، انقلاب سوسیالیستی اکتبر، دیکتاتوری پرولتاریا را به لجن بکشد. مامور تجزیه جنبش کارگری، خلع سلاح ایدولوژیک نیروی کار در سطح ملی و بین المللی شد. از شما چه پنهان که دوام مالکیت خصوصی، تقسم کار امپریالیستی و شیوه سرمایه داری تولید و توزیع ورا دنبال کرده و میکند.



August 18th, 2011


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
علمي و معلوماتي